برف زمستانی و شادی پرهام
روز پنج شنبه مورخه 14 آذر ماه 92 وقتی از خواب بلند شدی بهت گفتم: پرهام برف آمده. خیلی خوشحال شدی و سریع رفتی پشت پنجره و نگاه کردی. بعد هم گفتی که می خوام برم بیرون و برف بازی بکنم. سریع آماده ات کردم و فرستادمت بیرون و خودم نیز پشت سرت بلافاصله امدم و دیدم که از دیدن برف خیلی خوشحالی و شروع کردی به زدن بابا با گلوله های برف . بابا فدات بشه که این قدر از برف و برف و برف بازی خوشت می آید. ...
نویسنده :
بابا
8:55